وبلاگ رسمی چت فا

وبلاگ رسمی چت فا

منوي اصلي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 145
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 145
بازدید ماه : 168
بازدید کل : 1016
تعداد مطالب : 15
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1




نظم نوشته چارلی چاپلین،ترجمه احمد شاملو

آرامشی که نظم آن با آرامش حیاط زندان هم‌آهنگ می‌شد

هنگامی که افسر جوان در راس جوخۀ اعدام قرار می‌گرفت، تنها سپیده‌دم بود- سپیده‌دم پیام‌آور مرگ- که در سکوت حیاط کوچک این زندان اسپانیایی جنبشی داشت.

تشریفات مقدماتی انجام شده بود.

افراد مقامات رسمی نیز دستۀ کوچکی تشکیل داده بودند که برای حضور در مراسم اعدام ایستاده بود.

انقلابیون از ابتدا تا انتها این امیدواری را که ستاد کل در مورد حکم اعدام تخفیفی قایل شود از دست نداده بودند… محکوم که از انقلابیون نبود و با افکار آنان مخالفت می‌کرد لیکن از مردان ملی اسپانیا به شمار می‌رفت، از چهره‌های درخشان ادبیات آن کشور بود. هزل‌نویسی استاد بود و در نظر هم‌میهنان خود مقامی والا داشت.

افسر فرماندۀ جوخۀ اعدام شخصاً او را می‌شناخت:

پیش از آنکه جنگ داخلی درگیر شود آن دو با یکدیگر دوستی داشتند. دورۀ دانشکده را در مادرید به اتفاق طی کرده بودند. برای واژگون کردن کلیسا دوشادوش یکدیگر مبارزه کرده بودند. چه بسا که جام به جام یکدیگر زده بودند. چه شب‌ها که به اتفاق یکدیگر، در می‌خانه‌ها به تفریح و خوش‌گذرانی پرداخته بودند. شب‌های بسیاری را با گفت‌و‌گو دربارۀ ماوراالطبیعه به صبح آورده بودند و حتا گاه به دنبال مباحثی با یکدیگر به نزاع و ستیزه برخاسته بودند.

اختلاف مسلک آنان نیز دوستانه بود. اما دست آخر این اختلاف نظرها سبب بدبختی و تیره‌روزی همۀ اسپانیا شد و رفیق دیرین را جلو جوخۀ اعدام قرار داد.

اما از به خاطر آوردن گذشته چه سود؟

از توجیه قضایا چه حاصل؟

هنگامی که جنگ داخی درگیر شده باشد دیگر توجیه مسایل به چه کار می‌آید؟

همۀ این مسایل در سکوت حیاط زندان، تب‌آلود و شتاب‌کار به روح افسر فرماندۀ جوخۀ اعدم هجوم آورده بود. – نه گذشته را می‌باید یکسره از لوح ضمیر شست… تنها آینده است که به حساب می‌آید.

آینده؟ – دنیایی که از بسا دوستان قدیمی تهی‌ست!

از شروع جنگ به بعد، آن روز صبح که نخستین بار بود که آن دو یار قدیمی یکدیگر را باز می‌یافتند… هیچ نگفتند. فقط هنگامی که برای ورود به حیاط زندان آماده می‌شدند به یکدیگر لبخندی زدند.

سپیده دم مغموم روز دیوار زندان شیارهای سرخ و نقره‌یی می‌افکند. از همه چیز آرامش می‌تراوید: آرامشی که نظم آن با آرامش حیاط زندان هم‌آهنگ می‌شد، نظمی با تپش‌های سکوتی که به تپش‌های قلبی ماننده بود… و در این سکوت، غریو افسر فرمانده میان دیوارهای زندان طنین افکند: «خبر…دار!»

با فرمان نخستین هر شش سرباز، تفنگ‌های خود را در کف فشردند و بر جای میخکوب ماندند.

وحدت حرکت سربازان وقفه‌یی به دنبال داشت که در طول آن می‌بایست فرمان دوم داده شود… اما در طول این وقفه اتفاقی افتاد، اتفاقی که نظم را شکست:

محکوم سرفه‌یی کرد، سینه‌یی صاف کرد. و این«قطع» تسلسل، نظم را به هم ریخت.

افسر به سوی محکوم برگشت. منتظر شد که سخنی بگوید. اما محکوم چیزی نگفت.

افسری به سوی سربازان خود برگشت و آماده شد که فرمان دوم را صدار کند. اما به ناگهان عصیانی در روح وی پدید آمد، یک بی‌حسی روحی که در مغز وی خلئی به وجود آورد. فضایی خالی.

هاج و واج، صامت و ساکت در برابر سربازان خود متوقف ماند.

چه پیش آمده است؟

این چنین صحنه‌یی در حیاط زندان چه معنی می‌دهد؟

او دیگر به واقع چیزی نمی‌دید، هیچ. جز مردی تنها که رو در روی شش مرد دیگر تنگ دیوار ایستاده بود.

و… آن مردان دیگر ناظران رسمی اجرای حکم، چه حالت ابلهانه‌یی داشتند. حال ساعتی را داشتند که به ناگهان تیک‌تاکش قطع شده باشد.

هیچ‌کس تکانی نمی‌خورد.

هیچ‌چیز مفهمومی نداشت.

چیزی غیر طبیعی بر صحنه حاکم بود.

و افسر فرمانده جوخه می‌بایست خود را از آن حال برهاند…

همۀ این‌ها رویا بود. همۀ این‌ها چیزی جز یک رویا نبود.

کورمال و کورمال در ذهن خو چیزی می‌جست.

چه مدت بدان حال مانده بود؟

چه پیش آمده بود؟

«اوه…درست… فرمان نخستین را داده بود…اما… فرمان بعدی چه بود؟»

پس از خبردار فرمان دست‌فنگ بود…

پس از دست‌فنگ، فرمان حاضر….

و سرانجام: آتش!

از همۀ این‌ها چیزی مبهم در ضمیر لایشعرش برجا مانده بود. کلماتی که می‌بایست تلفظ کند دور و محو از دسترس به نظرش می‌آمد.

در همان حال بی‌خودی فریاد نامربوطی کشید، کلمه‌یی تلفظ کرد که هیچ‌گونه مفهومی نداشت. اما از مشاهدۀ سربازان که دنبال آن غریو به حالت دست‌فنگ درآمدند سبکبار شد و احساس راحتی کرد.

نظم حرکت سربازان، در ذهن او نیز نظمی به وجود آورد.

از نو فریاد کشید و سربازان به حالت حاضرباش درآمدند.

اما در وقفه‌یی که پس از فرمان ماقبل آخر به وجود آمد آهنگ پرشتاب قدم‌هایی در حیاط زندان طنین افکند. او این صدا را می‌شناخت:

صدای پاهای «نجات» بود…

شعور و حضور ذهن خود را بازیافت و با همۀ قوا رو به جوخۀ اعدام فریاد کرد: «ایست. دست نگه دارید.»

آن شش مرد قراول رفته بودند…

آن شش مرد را نظم، مجذوب خود کرده بود…

آن شش مرد، به شنیدن فرمان ایست آتش کردند…

داستان کوتاه نظم نوشته چارلی چاپلین با ترجمه احمد شاملو


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: "ابی" تاريخ: پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:چت روم, طراحی چت روم, سایت چت, فروش چت روم, خرید چت روم, سفارش چت روم, آموزش چت, بالا بردن بازدید, آمارگیر چت روم, پروفایل چت روم, طراحی چت طرح, دانلود چت روم, قالب چت روم,ای تی چت,چت ایرانی, سایت چت روم, چت روم فارسی طراحی+سایت+چت روم ,طراحی قالب چت روم ,طراحی و ساخت چت روم ,نرم افزار طراحی چت روم ,گروه طراحی چت روم ,آموزش طراحی چت روم ,طراحی چت روم رایگان ,طراحی چت روم ,چت روم اهواز ,چت روم محشر ,چت روم باران ,چت روم میهن ,چت روم تهران ,چت روم ایرانسلی ها ,چت روم ایرانی ,چت روم دنیا ,چت روم فارسی ,چت روم ,چت روم فارسی ,چت روم مشهد ,چت روم nimbuzz ,چت روم bia2gap ,چت روم chatkon ,چت روم chat room ,چت+روم+chat ,چت روم farsi chat ,چت روم,com ,chatroom چت روم ,چت روم نوشتاری chat1 ,http //www,چت روم,com/ ,چت روم cloob ,چت روم free ,چت روم facebook ,چت روم farsi chat ,چت روم google ,چت روم gmail ,چت روم google talk ,http //www,چت روم,net/ ,کد html چت روم ,http //www,چت روم,com/ ,چت روم hastim ,چت روم hvc ,چت روم بدون id ,چت روم iranian ,چت روم iran ,چت روم it ,چت روم yahoo messenger ,چت روم mihan ,چت روم msn ,ورود به چت روم nimbuzz ,chat room چت روم ,چت روم ,چت ,چت فارسی ,چت ناز ,چت روم دنیا ,چت روم ایرانی ,چت روم ایرانسلی ها ,چت تصویری ,چتر دانش ,چت باران ,چت روم تهران ,چت فارسی ,چت روم فارسی ,چت روم bia2 ,اصطلاحات چت brb ,دانلود برنامه چت bombus ,چت فارسی دوستیابی ,چت فارسی رایگان ,چت فارسی با دختر ,چت فارسی تصویری ,چت فارسی ,چت فارسی تهران ,چت فارسی اهواز ,www,چت فارسی,com ,چت روم فارسی java ,chat rooms online ,chat room free ,chat rooms for kids ,chatroom movie online ,chatroom trailer ,chatroom film ,chatroom imdb ,chatroom movie ,chat room ,chatroom aim ,chat room aol ,چت دخترانه ,چت دختر وپسر ایرونی ,چت دختر با پسر ,چت دخترا و پسرا ,چت دختر پسرای ایرانی ,چت دختر یابی ,چت دخترایرانی ,چت دختر پسرای شمال ,چت دختر و پسر ,chattarh ,اتاق گفتگو(چت روم) ,اتاق گفتگوی فارسی ,اتاق گفتگو ,اتاق گفتگو ایرانیان ,اتاق گفتگو چت روم ,اتاق گفتگو کلوب ,اتاق گفتگو و چت ,هاست رایگان برای چت روم ,هاست چت روم ,سیستم چت آنلاین ,سیستم چت برای سایت ,سیستم چت روم ,سیستم چت برای وبلاگ ,سیستم چت فارسی ,سیستم چت هلو ,سیستم چت ,امکانات چت ,امکانات چت روم ,flash chat room script ,best chat room script ,ajax chat room script ,simple chat room script ,free chat room script ,php chat room script ,chat room script free ,chat room script php ,chat room script ,chat room script free download ,chat room script open source ,build chat room script ,best free chat room script ,best php chat room script ,batch chat room scriptچت فا| chat-fa | چت | چت روم | بهترین چت | چت روم فارسی | چتفا | روم,پاتوق چت فا- بهترين و صميمي ترين چت روم فارسي زبانان chatfa,org چت فا, چت فا, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

به وبلاگ چت فا خوش آمدید امیدوارم در اینجا بهتون خوش بگذره. "ابی"

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to xn--mgbf3e1n.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com